سلام. امیدوارم حالتون خوب باشه! واسه دیر آپی می بخشید! دانشگاهه و درگیریای خودش!
2 تا رباعی برای خوابگاه و دانشکده دارم که سر کلاس "اندیشه اسلامی" گفتم!
البته این فقط احساس روزای اول بود. الآن هم رشته امو دوست دارم ، هم دانشگاه امو ! خوابگاهو که دیگه اصلا نگووووووووووو ! صفا سیتی ایه واسه خودش
سر این کلاس هیچ کار نشه کرد حداقل شعر میشه گفت:
فقط رتبه های "خییییلی خفن ِ" کلاس ،منو میبخشن که به ضرورت وزنی، "خیلی" از "خفن" شون افتاد!
انگار میانِ پادگان افتادیم
از ناز ، به احتیاج ِ نان افتادیم
ما رتبه خفن ها که در اینجا هستیم
از بینی ِ فیل ، ناگهان افتادیم
یک سمت پر از دختر و یک سمت پسر
استاد نشسته آن طرف با دفتر
هی تست بزن ، برو ، بیا ، ژست بگیر !
دانشکده ی حقوق این بود آخر ؟ 12 مهر 1391 / کلاس 320